پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!

تصور کنید چین پهپادی همچون یک جنگنده‌ بی‌خلبان با ابعاد J–10، اما پنهانکار، مافوق صوت و هوشمند را به نمایش گذاشته باشد؛ این چیزی که آمریکا هنوز حتی روی کاغذ ندارد.

به گزارش تحریریه، بای یوجینگ (白玉京تحلیل‌گر برجسته حوزه هوافضا و نویسنده رسمی سایت تحلیلی گوانچا، در تازه‌ترین یادداشت خود از ظهور پهپادهای برتری هوایی چین سخن گفته و آن را نقطه عطفی در موازنه قدرت هوایی جهان دانست.

در رژه بزرگ ۳ سپتامبر، چین برای نخستین بار به‌طور علنی دو نوع پهپاد جنگنده برتری هوایی را به نمایش گذاشت که از نظر ابعاد هم‌تراز جنگنده‌های متوسط هستند.

یکی از این پهپادهای جدید از بال اصلی لوزی‌شکل بهره می‌برد، فاقد سکان عمودی است، در زیر دماغه سامانه اپتیکی نشانه‌روی مشابه جنگنده J–20 نصب شده و ورودی‌های هوای دو طرف آن نیز از طراحی پیشرفته DSI (ورودی هوای بدون جداکننده لایه مرزی) که پیش‌تر در J–10C به بلوغ رسیده بود، استفاده می‌کنند.

پهپاد دیگر از بال‌های مدرن لامبدا (پهبال) بهره می‌گیرد و با ورودی‌های هوای CARET مشابه جنگنده F–22 ترکیب شده است.

پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!

چین دست‌کم ۴ نوع پهپاد جنگنده را به نمایش گذاشت.

تنها با مشاهده ظاهر این پهپادها می‌توان دریافت که آن‌ها صرفاً نمونه‌های آزمایشی یا مدل‌های مقیاس کوچک نیستند، بلکه بر پایه استانداردهای بسیار بالای نسل ششم ساخته شده‌اند و پلتفرم‌های واقعی رزمی محسوب می‌شوند. ابعاد این دو پهپاد برتری هوایی حتی از جنگنده ژیائولونگ (JF–17) نیز بزرگ‌تر بوده و به J–10 نزدیک‎تر است. برآورد می‌شود که حداکثر وزن برخاست آن‌ها در رده ۱۰ تُن باشد. به بیان دیگر، چین پهپاد برتری هوایی را مستقیماً در سطح جنگنده‌های متوسط توسعه داده است.

صادرات جنگنده های پاکستانی به جمهوری آذربایجان - تحولات جهان اسلام

جنگنده JF–17

باید تأکید کرد که این دو نوع پهپاد برتری هوایی بیش از حد پیشرفته‌اند و ایالات متحده هنوز نمونه‌ای متناظر با آن‌ها در اختیار ندارد. آنچه با پروژه CCA، یعنی هواگردهای رزمی همکار آمریکا قابل مقایسه است، در حقیقت همان پهپادهای نسبتاً سطح پایین‌تر بودند که در صفوف پیش از این دو پهپاد برتری هوایی در رژه به نمایش درآمدند.

پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!

اندازه پهپاد برتری هوایی چین (عقب) بسیار بزرگ‌تر از پهپادهای هم‌پر/وینگمن (جلو) است.

نبرد پهپادهای برتری هوایی چین در برابر پروژه CCA آمریکا

بر اساس مقایسه تصاویر و عکس‌های ماهواره‌ای، پهپاد برتری هوایی با بال لوزی‌شکل و ورودی هوای DSI طولی بیش از ۱۱ متر دارد، دهانه بال آن نزدیک به ۱۵ متر است و مساحت بال‌ها حدود ۵۰ تا ۶۰ متر مربع برآورد می‌شود. این ابعاد به‌طور محسوس از جنگنده ژیائولونگ (FC–1/JF–17) بزرگ‌تر است و تقریباً در همان سطح جنگنده J–10 قرار می‌گیرد. اگر این اندازه‌ها را به وزن تبدیل کنیم، حداکثر وزن برخاست آن به احتمال زیاد در رده ۱۰ تُن خواهد بود، نه در حد چند تُنِ پهپادهای کوچک. این بدان معناست که چنین پهپادی نه تنها قادر به حمل تسلیحات هوابه‌هوا و هوابه‌زمین است، بلکه از برد پروازی طولانی و توانایی انجام مأموریت‌های مداوم نیز برخوردار خواهد بود.

از نظر سامانه پیشران، چنین وزنی دست‌کم به یک موتور توربوفن با توان رانش متوسط نیاز دارد. موتورهای موجود سری RD–93/WS–13 با رانش پس‌سوز در محدوده ۸۵ تا ۹۰ کیلونیوتن دقیقاً می‌توانند با چنین پلتفرمی سازگار باشند. نکته مهم‌تر آن است که چین طی سال‌های اخیر مشغول توسعه نسل جدیدی از موتورهای توربوفن با توان رانش متوسط، مانند WS–19، بوده است. در صورتی که این موتورهای تازه بر روی این پهپاد نصب شوند، نه تنها نسبت رانش به وزن بهبود خواهد یافت، بلکه امکان اجرای پروفایل‌های مأموریتی پیچیده‌تر نیز فراهم می‌شود؛ از جمله پرواز کروز مافوق صوت و مانورهای پر فشار و با شدت بالا.

پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!
پهپاد YFQ–44A آمریکا بسیار کوچک است و همین موضوع توانایی رزمی آن را به‌شدت محدود می‌کند.

وضعیت پروژه CCA آمریکا

اکنون بیایید به وضعیت پروژه CCA آمریکا بپردازیم. نیروی هوایی ایالات متحده در حال پیشبرد برنامه‌ای موسوم به «هواگردهای رزمی همکار» است که در اصل هدف آن تجهیز جنگنده‌های سرنشین‌دار به گروهی از پهپادهای ارزان‌قیمت و مصرفی است.

به عنوان نمونه، پهپاد YFQ–44A تنها ۶.۱ متر طول و ۵.۲ متر دهانه بال دارد و حداکثر وزن برخاست آن فقط ۲.۲ تُن است. این پهپاد از موتور توربوفن ویلیامز FJ44–4M با رانش حدود ۱۸ کیلونیوتن استفاده می‌کند؛ موتوری که عموماً در جت‌های تجاری سبک به‌کار می‌رود و از نظر ابعاد و کارایی به‌هیچ‌وجه در سطح موتورهای جنگنده‌های رزمی نیست.

این تفاوت چه معنایی دارد؟ اگر پهپاد برتری هوایی چین را به یک J–10 بی‌خلبان تشبیه کنیم، پروژه CCA آمریکا بیشتر شبیه یک پهپاد کوچک هدف‌زن است که صرفاً قابلیت حمل چند موشک را دارد. پهپاد چینی می‌تواند تا خط مقدم پرواز کند، به‌طور مستقل وارد نبرد شود و یا در کنار جنگنده‌های سرنشین‌دار ایفای نقش کند و در عملیات هوایی واقعاً برتری هوایی ایجاد کند؛ در مقابل، پهپاد آمریکایی توانایی عملیات مستقل را ندارد و بیشتر به‌عنوان «کامیون مهمات» یا «طعمه» تعریف می‌شود که ضعف عملکرد تک‌محوره‌اش را با تعداد زیاد جبران می‌کند.

از منظر طراحی، آمریکا در CCA بیشتر به‌دنبال «کم‌هزینه بودن و قابلیت مصرفی» است. مأموریت اصلی آن کاهش ریسک برای جنگنده‌های گران‌قیمتی چون F–47 است؛ بنابراین، اصلاً اهمیت ندارد که این پهپاد بتواند مافوق صوت پرواز کند یا در نبرد هوایی داگ‌فایت (نبرد از فاصله نزدیک) شرکت کند. تنها شرط لازم این است که چند موشک حمل کند و از راه دور هدایت شود.

اما رویکرد چین به‌وضوح متفاوت است. پهپاد جدید این کشور از ابتدا بر اساس فلسفه طراحی نسل ششم توسعه یافته است: حذف سکان عمودی برای کاهش سطح مقطع راداری، استفاده از بال لوزی برای بهبود عملکرد مافوق صوت، و تعبیه سامانه اپتیکی نشانه‌روی (EOTS) زیر دماغه برای تقویت توانایی نبرد مستقل. به بیان دیگر، چین به‌جای ساختن یک «هم‌پر(وینگمن) فداکار» برای قربانی شدن، در حال ساخت یک پهپاد جنگنده واقعی است که توانایی نبرد هوایی را دارد.

پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!

به حسگر اپتیکی نشانه‌روی زیر دماغه دقت کنید که مشابه نمونه به‌کاررفته در جنگنده J–20 است.

کلمه‌ی «برتری هوایی» را باید با خط پررنگ مشخص کرد، زیرا چین هرگز این واژه را به‌طور ساده و سطحی به کار نمی‌برد. معنای صریح آن عبارت است از تسلط کامل بر آسمان، نابود کردن و پاکسازی تمامی اهداف هوایی دشمن ــ خواه F–22 باشد، خواه F–35 یا حتی F–47.

این بدان معناست که یک پهپاد برتری هوایی صرفاً به توان شناسایی قدرتمند و قابلیت عملیات مستقل نیاز ندارد، بلکه باید از چابکی بسیار بالا و حتی توان پرواز کروز مافوق صوت برخوردار باشد. در حالی که هیچ‌یک از این توانایی‌ها در پهپادهای CCA آمریکا وجود ندارد.

این تفاوت را می‌توان با یک مثال ساده توضیح داد: مقایسه‌ی کارتینگ با خودروهای فرمول یک. پهپاد CCA آمریکا مثل یک کارتینگ ارزان است؛ می‌توان تعداد زیادی از آن تولید کرد تا در میدان حضور داشته باشند، اما هرگز قادر به رقابت با یک خودروی مسابقه حرفه‌ای نیستند. در مقابل، پهپاد برتری هوایی چین بر اساس منطق یک خودروی مسابقه طراحی شده است: نه برای ارزان بودن و مصرفی بودن، بلکه برای دستیابی به کارایی بالا، یکپارچگی عملیاتی و توانایی نبرد مستقل. زمانی که این دو مسیر طراحی زیر نورافکن قرار گیرند، تفاوتشان کاملاً آشکار می‌شود.

پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!

پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!

هر دو نوع پهپاد هم‌پر چین ابعاد کوچکی دارند، هر دو از ورودی هوای پشت بدنه استفاده می‌کنند و دارای سکان عمودی هستند.

چرا آمریکا فقط می‌تواند CCA بسازد، اما چین توان ساخت پهپاد جنگنده واقعی را دارد؟

بسیاری از مردم می‌پرسند: مگر نه این‌که ایالات متحده قدرتمندترین کشور در فناوری هوانوردی جهان است؟ پس چرا در حوزه‌ی پهپادهای جنگنده این‌قدر محافظه‌کارانه عمل کرده و تنها به مدل‌های کوچک و کم‌هزینه‌ی CCA بسنده کرده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید از شرایط صنعتی و واقعیت‌های راهبردی دو کشور شروع کرد.

نخستین مسئله، تضاد میان هزینه و بودجه است.

نیروی هوایی آمریکا هم‌اکنون مجموعه‌ای عظیم از تجهیزات گران‌قیمت در اختیار دارد: جنگنده‌های F–35، بمب‌افکن پنهانکار B–21 و جنگنده ششم‌نسل F–47؛ هر کدام از این پروژه‌ها ده‌ها یا صدها میلیارد دلار هزینه داشته‌اند. در چنین شرایطی، کنگره از نیروی هوایی خواسته است که «هزینه‌ها را کنترل کند» و به‌ویژه دیگر اجازه تکرار تجربه‌ی پرخرج و طولانی‌مدت F–35 را ندارد. بنابراین، جایگاه CCA از همان آغاز به‌شدت پایین نگه داشته شد: باید محصولی کم‌هزینه، قابل تولید انبوه و مصرفی باشد، با بهای واحدی در محدوده‌ی چند میلیون تا چند ده میلیون دلار. طبیعی است که در چنین چارچوبی، نمی‌توان پهپادی در ابعاد یک جنگنده متوسط طراحی کرد، بلکه تنها گزینه‌ی ممکن توسعه‌ی نمونه‌های کوچک و ارزان است.

دومین مسئله، گسست در زنجیره صنعتی است.

برتری آمریکا در حوزه پهپادها بیشتر در زمینه‌ی شناسایی، اطلاعات و عملیات با شدت پایین و متوسط نمود پیدا کرده است؛ همانند پلتفرم‌هایی چون پردیتور (Predator) و ریپر (Reaper). اما طراحی یک پهپاد جنگنده که بتواند دوشادوش هواپیماهای سرنشین‌دار وارد نبرد شود، به برداشتی کاملاً متفاوت از فناوری نیاز دارد: طراحی آیرودینامیک پنهانکار، سامانه‌های پرواز و کنترل هوشمند، پیشران و اویونیک هم‌سطح با جنگنده‌های سرنشین‌دار. این‌ها فناوری‌هایی هستند که در آمریکا طی دو دهه گذشته پیشرفت کافی نداشته‌اند.

نیروی هوایی ایالات متحده پیش‌تر پروژه X–47B را امتحان کرده بود؛ از نظر فناوری پروژه‌ای پیشرفته بود، اما به دلیل محدودیت بودجه و تغییر در جهت‌گیری راهبردی، نیمه‌راه متوقف شد. نتیجه این شد که آمریکا در این مسیر هیچ چرخه‌ی تکاملی پایدار ایجاد نکرد و اکنون مجبور است دوباره از راه «کوچک‌سازی» وارد شود.

در سوی دیگر، شرایط در چین متفاوت است. صنعت هوایی چین طی دهه گذشته وارد مرحله‌ای از رقابت شدید و فشرده داخلی شده است. ظهور هم‌زمان جنگنده‌ی J–20، هواپیمای ترابری Y–20، بالگرد Z–20 و جنگنده ناونشین J–35 نشان‌دهنده‌ی بلوغ و کارآمدی یک زنجیره صنعتی کامل است. در حوزه‌هایی همچون موتور، رادار، طراحی آیرودینامیک پنهانکار و مواد مرکب، همگی به‌طور هم‌زمان پیشرفت کرده‌اند. مهم‌تر آنکه ساختار تحقیق و توسعه در چین اجازه می‌دهد چندین مدل به شکل موازی رقابت کنند و در فرآیند نمونه‌سازی، تجربه‌های ارزشمند برای طرح‌های موفق بعدی ایجاد کنند. در چنین محیطی، معرفی یک پهپاد برتری هوایی هم‌رده با J–10 دیگر اتفاقی غیرمنتظره نیست و کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد.

Xi'an Y-20 - Wikipedia

هواپیمای ترابری Y–20 چین

LH982236 China Army Harbin Z-20 Photo by Jack Li | ID 1352434 |  Planespotters.net

بالگرد Z–20 چین

عامل مهم دیگر، فشار راهبردی است.

نیروی هوایی آمریکا با تهدیدهای پراکنده در سطح جهان مواجه است و بیشتر به این فکر می‌کند که چگونه با بودجه محدود، برتری عددی خود را حفظ کند. اما چین عمدتاً باید در منطقه‌ی غرب اقیانوس آرام با قدرت‌های هوایی آمریکا و ژاپن رویارویی مستقیم داشته باشد. این شرایط ایجاب می‌کند که حتماً پهپادهایی واقعی برای نبرد برتری هوایی در اختیار داشته باشد. پهپادهای سطح پایین‌تر از نوع «هم‌پر/ وینگمن» می‌توانند نقش مکمل ایفا کنند، اما اگر پهپاد جنگنده‌ی پیشرفته‌ی برتری هوایی وجود نداشته باشد، نیروی هوایی چین همچنان در دستیابی به برتری مطلق دچار محدودیت خواهد بود و عمق و انعطاف لازم را نخواهد داشت.

به همین دلیل، چین تحت فشار نیازهای راهبردی ترجیح می‌دهد منابع بیشتری را صرف کند تا پهپادهای خود را مستقیماً به سطح جنگنده‌های رزمی ارتقا دهد. باید تأکید کرد که مفهوم «سطح پایین» در چین نسبی است؛ حتی پهپادهای به‌اصطلاح «پایین‌رده» یا «CCA» چین نیز برای بسیاری از کشورها دست‌نیافتنی خواهند بود؛ همان‌طور که جنگنده‌ی «J–10» چین توانست جنگنده پیشرفته‌ فرانسوی «رافال» را شکست دهد.

روی هم رفته، مقایسه‌ی CCA آمریکا و پهپاد جنگنده چین در واقع بازتاب‌دهنده‌ی دو واقعیت کاملاً متفاوت است: آمریکا که در تنگنای بودجه و گسست‌های صنعتی گرفتار شده و ناچار به انتخاب مسیر پهپادهای ارزان و مصرفی است؛ در حالی که چین تحت تأثیر فشار راهبردی و شرایط صنعتی، هم‌زمان به هر دو مسیر می‌رود: هم توسعه پهپادهای پرکارایی در سطح جنگنده، و هم تولید انبوه مدل‌های ارزان‌تر برای پر کردن شکاف‌های عددی.

پهپادهای جنگنده بی‌خلبان نسل ششمی چین؟!

جنگنده‌ J–20S در رژه‌ سوم سپتامبر به نمایش درآمد.

از پهپادهای سطح پایین تا پرچمدارهای سطح بالا

این رژه تنها یک پهپاد برتری هوایی با بال لوزی‌شکل را به نمایش نگذاشت، بلکه طیفی از پهپادها در رده‌های مختلف معرفی شدند: پهپادهای کوچک با سکان عمودی از نوع «هم‌پر»، پهپادهای میان‌رده مانند گونگ‌جی–11 (GJ11) و همچنین پهپاد برتری هوایی پیشرفته‌ای که از نظر ابعاد با جنگنده‌ی J–10 برابری می‌کند.

چنین ترکیبی به‌وضوح رویکرد چین را آشکار می‌سازد: پهپادهای سطح پایین می‌توانند در تعداد انبوه به‌کار گرفته شوند تا نقش مصرفی و پشتیبانی را ایفا کنند، در حالی که پهپادهای سطح بالا به‌عنوان «پهپاد جنگنده» مستقیماً مأموریت‌های برتری هوایی را بر عهده می‌گیرند. ترکیب این دو لایه، سامانه‌ای از نبرد بدون سرنشین را شکل می‌دهد که هم عمق و هم قدرت تهاجمی لازم را داراست.

در مقابل، پروژه CCA آمریکا همچنان در مرحله‌ی بحث و تردید باقی مانده است. هنوز مشخص نیست که این برنامه باید صرفاً پهپادهای یک‌بارمصرف و ارزان تولید کند یا به سمت پهپادهای پیشرفته‌تر و چندبارمصرف حرکت کند. پروازهای آزمایشی YFQ–42 و YFQ–44 نشان می‌دهد که پهپادهای سبک هم‌پر یک گزینه هستند، اما تا تبدیل شدن به یک نیروی رزمی واقعی فاصله زیادی وجود دارد. مشکل اساسی‌تر آن است که بودجه‌ی نیروی هوایی آمریکا به‌شدت تحت فشار پروژه‌های پرهزینه‌ی جنگنده‌ی ششم‌نسل سرنشین‌دار و بمب‌افکن پنهانکار B–21 قرار دارد؛ بنابراین در کوتاه‌مدت عملاً توان مالی برای توسعه‌ی هم‌زمان یک پهپاد جنگنده‌ی برتری هوایی با موتور پرقدرت وجود ندارد.

این وضعیت چه معنایی دارد؟

به این معناست که در پنج تا ده سال آینده، شکاف میان چین و آمریکا در حوزه‌ی پهپادهای برتری هوایی احتمالاً بیشتر هم خواهد شد. شاید آمریکا بتواند در آینده‌ی نزدیک پهپادهای کوچک CCA از نوع هم‌پر را وارد خدمت کند، اما آن‌ها در نهایت چیزی جز پهپادهای فداشونده نخواهند بود. در حالی که چین در سطحی بالاتر، معماری کامل خود را شکل داده است: از یک سو پهپادهای سطح پایینِ هم‌پر، و از سوی دیگر پرچمداران پیشرفته‌ی نسل ششم در قالب پهپادهای برتری هوایی.

نتیجه، یک طیف کامل از پایین تا بالا است که بیانگر چیزی فراتر از تفاوت فناورانه است؛ این تفاوت در اصل ناشی از انتخاب راهبردی دو کشور است.

CCA آمریکا بر «هزینه–اثربخشی» تأکید دارد و می‌خواهد با پهپادهای ارزان، فرسایش جنگی را مدیریت کند. در مقابل، پهپاد برتری هوایی چین بر «برتری عملکردی» متمرکز است و هدفش ایجاد برتری قاطع در نبردهای هوایی مستقیم است. هنگامی که این دو مسیر طراحی در میدان واقعی با یکدیگر برخورد کنند، پرسش این است که کدام یک بهتر می‌تواند خود را با جنگ‌های پرشدت آینده سازگار کند؟ پاسخ، در حقیقت از همین حالا روشن است.

پایان/

۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33348

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 0 =